3SoOoOoOoOoT MaN

سوت به دست ...

3SoOoOoOoOoT MaN

سوت به دست ...

کفش ها ... چهره ها ...!

تو خیابون....

تو جامعه ....

تو میادین ....

هر جا راه می رم ....

کلاهم را بالا می زنم تا سرم رو پایین بگیرم ....

کفش های مردم را می بینم ....

کفش پیرمردی که مثل خودش خاک خورده است ....

پوتین سربازی که معلوم است ازش زیاد کار کشیده شده ....

کفش جوانی که از سختی های زندگی او خبر می دهد ....

کفش زنی که گویا 10 سال است آن را می پوشد ....

کفش ....

هیچ کفش نویی نمی بینم ....

کلاهم را می کشم پایین تا سرم را بالا بگیرم ....

چهره های مردم را می بینم ....

اما چهره ها هم مثل کفش ها هستند....

هر کدام از یک عمر زندگی سخت خبر می دهند ....

به قول شاعر گفتنی : رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون ....

هیچ چهره شادی نمی بینم ....

دیگر نمی خواهم هیچ چیزی را ببینم....

چشم هایم را می بندم ....

زمین می خورم ....

اینجاست که می فهمم نمی شه چشم رو بر روی حقایق بست ....

....


سوت 1 : اه!(به ضم ا و یه فتحه بین ا و ه) خودم کف کردم ...!

سوت 2 : ببخشید خیلی وقت آپ نکردم .... واقعا وقت نداشتم ....!

سوت 3 : ...!

نظرات 10 + ارسال نظر
Red beetlE یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:21 ب.ظ http://fire-fighter.blogsky.com

چرا چرت میگی دیگه اینقدر هم افسرده نیستیما... مثلا خود ما... کجامون ناراحته؟ به این خوبی... تازه من که تو کفشهای قیطاس نقصی نمیبینم...
البته میدونم که این نوشته رو میشه تو یه بعد دیگه هم خوند و مفهومی تر!
...
خب دیگه همین دیگه... این پستا تو تابستون حال میدن چون همه میخونن، الآن باید پستها funny باشن...! (نظر یه کارشناس و نویسنده حرفه ای در عرصه وبلاگنویسی! (الآن سه چهار ماااااااهه که وبلاگ مینویسم میفهمی یعنی چی؟ یعنی خیلی!))
خب دیگه ک.س.شعر زیاد نوشتم بسه...

با توجه به اکثریت هستیم....
سر تا پاتون ....
ما تو کلاس مگه چند تا قیطاس داریم ...؟
اگه می دونی غلط می کنی وقت ما را می گیری پدر سوخته....!
وقت ما را می گیری پدر سوخته....؟ بگویم دمار از روزگارت درآورند....؟
اینم سوژش مال تابستون بود ولی باشه به تبعیت از نظر کارشناس خبره سری بعد به قول شما funny می نویسم.

immortal دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:24 ب.ظ http://jangavaran.blogsky.com

اصلا هم اینطور که هادی میگه نیست...!
پستات خیلی هم توپن!!(زیاد جو گیر نشو شوخی کردم)

Unicorn دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:56 ب.ظ http://fire-fighter.blogsky.com

چه دقتی داری تو!من به کفشای خودم نگاه میکنم راه میرم!!

Unicorn دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:58 ب.ظ http://fire-fighter.blogsky.com

ضمنا آپم!

بهاره دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:00 ب.ظ

حقیقت رو باید دید و لمس کرد...

علی سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:02 ب.ظ http://myearth.blogsky.com

اینطوری که تو تعریف کردی نزدیک بو خود کشی کنم
یه خورده (۵ کیلو) پیاز داغش رو اضافه ریختی . . .

Quit girl شنبه 24 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:01 ب.ظ http://stopazad.blogfa.com

من اومدم سوتم زدم!
به امید سوت شما!

Unicorn پنج‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:51 ب.ظ http://fire-fighter.blogsky.com

آپم

atshan جمعه 30 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:00 ب.ظ http://atshan.wordpress.com

میشه بست....باید به سکون و انزوا عادت کنی !

۵۰٪۵۰٪ جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:42 ب.ظ

سبهر جان عالی بود فقط همین را می توانم بگم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد