3SoOoOoOoOoT MaN

سوت به دست ...

3SoOoOoOoOoT MaN

سوت به دست ...

تغییر ...!

آدم نمی دونه وقتی دوباره شروع به نوشتن می کنه ازکجا باید شروع کنه ...!

ولی همان حسی که وادارت می کنه کلید های کیبورد رو فشار بدی و کلمات را روی مانیتور بسازی ناگهان دست نوشته ای طولانی از عمیق ترین احساساتت را تشکیل می دهد.

نمی دونم از چی بگم ...!

خسته شدم ...!

از این دنیایی که هیچ کدوم از آدماش به کسی به جز خودشون فکر نمی کنن ...!

از دوستی هایی که چقدر مدعی هستیم و چقدر راحت تر از چیزی که فکرشو می کنیم تمام عهد ها و ارزش هاش رو زیر پا می گذاریم ...!

از دنیایی که نمی شه به نزدیک ترین دوستی که داری اعتماد واقعا کامل داشته باشی ...!

از دنیایی که به جای دشمن ها سخت ترین ضربات رو از بهترین دوست هات می خوری ...!

از دنیایی که بدترین دشمنی هات رو می تونی تو عمیق ترین دوستی هات پیدا کنی ...!

از دروغ ، از دورویی ، از خیانت ، از تمام ناخالصی های دوستی های پاک ...!

دوستی های پاک ...؟!

امیدوارم روزی آن را پیدا کنم ...! 

امیدوارم روزی آن را پیدا کنید ...!

من تا کنون دوستی ندیده ام ...! اگر شما دیده اید نشانی از آن به من بدهید ...!


سوت 1 : هیچ کس اشکی برای ما نریخت

هر که با ما بود از ما می گریخت
چند روزی هست حالم دیدنیست
حال من از این و آن پرسیدنیست
گاه بر روی زمین زل می زنم
گاه بر حافظ تفاءل می زنم
حافظ دیوانه فالم را گرفت
یک غزل آمد که حالم را گرفت:
ما زیاران چشم یاری داشتیم
 خود غلط بود آنچه می پنداشتیم(سمیرا صالحی)

سوت 2 : نوشتن واقعا آدم رو آروم می کنه ...!

سوت 3 : .........!